آموزش زبان با همان حس کودکی
آموزشگاه زبان ایران آکسفورد شما را با آموزش زبان با همان حس کودکی و نحوه یادگیری یک زبان جدید و دیدن دنیا از دریچه ای تازه آشنا می کند. شما هم دوست دارید همانند یک کودک این احساس را کسب کنید. پس حتما این متن را بخوانید.
چطور آموزش زبان با همان حس کودکی را تجربه کنیم؟
آیا تابحال کودکی را دیدهاید که اولینقدمهایش را در ساحل بر میدارد، به آفتاب خیره شده و از زیبایی و شگفتی غیرقابل توصیف همه چیز حیرتزده میشود؟ همهی ما زمانی اینطور بودیم اما سپس اسم چیزها را یاد گرفتیم، روی خورشید، ماه و ستارهها اسم گذاشتیم و همه چیز را در جعبههای دستهبندیشدهی مرتب قرار دادیم.
با یادگیری زبان میتوانیم دوباره به آن احساس شگفتی و کنجکاوی دست یابیم.
مخصوصاً وقتی خودمان را در کشوری خارجی مییابیم، خواه برای چند هفته یا چند ماه.
برای مثال من هنوز زمانی را که در بچگی شروع به یادگیری خواندن کردم خاطرم هست. همزمان که در تراموا از میان شهر رد میشدیم، نمیتوانستم چشمم را از تابلوی مغازهها بر دارم، مادر بزرگم را با سؤالاتی بیپایان به ستوه میآوردم، مانند: «این چی نوشته؟» -«داروخانه چیست؟» -«چرا candy را با C می نویسی نه با K؟»
حالا پس از دههها که خودم را در دقیقاً در همانجا یافتم، در خیابانهای فرانسه راه میروم، تابلوی خیابانها و ویترین مغازهها پر هستند از حروف و لغات عجیب، پازلهایی بدون مصوت که منتظر حل شدن هستند. و وقتی انبوهی از حروف ناگهان به لغت تبدیل میشود، درک از آنها مثل رعد میدرخشد و اتصالات به لحظهای شاد مبدّل میشوند: «اوه، پس معنایش این است!»
آن حسّ شیرین تحقق هدف، باورنکردنی است.
ما معمولاً همهی چیزهای کوچک در دورهی یک روز را درک نمیکنیم. تلفن میزنیم، ایمیل مینویسیم، فرمها را پر میکنیم و همهرقم کارهای کلافهکننده انجام میدهیم. همهی اینها بخشی از روتین و واقعیت روزانه است. یقیناً دلیلی برای هیجان و خوشحالی نیست! فقط… انجامش میدهیم.
اما وقتی در سرزمینی خارجی، غریبه باشید، همهی این چیزهای کوچک میتواند سریعاً به مانع تبدیل شود، مخصوصاً وقتی به زبان ارتباطی مثل انگلیسی برای فرار از احساس ناراحت و ناخوشایند، گریز نزنید:
یکی به شما تلفن میزند و سهبار از آنها خواستهاید حرفشان را تکرار کنند. معلوم نیست جایزهی لاتاری را بردهاید یا کسی میخواهد از شما شکایت کند؟ آیا باید برای اطمینان بازهم بپرسید؟ چگونه ایمیل کاری فوری مینویسید تا توافق یا ملاقاتی را تأیید کنید؟ آیا واقعاً ساختار درستی است؟ آیا باید دوباره آن را در گوگل سرچ کنید تا کاملاً مطمئن شوید؟ این قسمت در این فرم به چه معناست؟ دیکشنری که هیچ معنی نمیدهد. و اصلاً چگونه بدون اینکه بیادب جلوه کنید به فروشنده میگویید که علاقهای به کالایش ندارید؟
به همان اندازه ای که احتمال دارد این تجربه ها راحت نباشند، موقعی که شما موفق می شوید تا بقیه صحبتتان را متوجه شوند، هر دقیقه تبادل مانند آن می تواند حسی عالی از دستیابی را برایتان داشته باشد. آیا شما از طریق پیچ و خم های یک سیستم تلفنی خودکار زبان خارجی هدایت کرده اید؟ شما نابغه هستید! آیا شما یک فرم ساده ی آنلاین را پر کردید تا برنامه ریزی موبایل خود را عوض کنید؟ جواب داد! آیا شما به یک نماینده ی فروش گفتید که به ارتقا علاقه ای ندارید؟ شما در رتبه ی اول هستید!
در حالی که تمام این ها برای یک شخص بومی فقط ملایم است، یک زبان آموز می تواند در هر کجا گیر کند یا هر لحظه را به یک موقعیت برای پرورش و خوشحالی تبدیل کند!
یادگیری یک زبان جدید، شخص را در جایگاهی متواضع قرار می دهد. شما نمی توانید به همان سرعت مردم اطراف خود صحبت و عمل کنید. شما اغلب احساس حماقت و غیر کافی بودن می کنید.
در نهایت، احتمال دارد که تجربه کردن این لحظات آزار رسان و دستیابی به آن درکی منجر شود که زندگی فقط درباره ی کارکرد خوب و انجام کارها نیست، بلکه درباره ی پرورش مداوم، یادگیری، پذیرفتن تجربیات جدید با آغوش باز و هرگز تسلیم نشدن است.