آموزش ۱۰۰ عبارت کاربردی زبان اسپانیایی
آموزش زبان اسپانیایی بهترین گزینه به عنوان زبان دوم بعد از زبان انگلیسی است. همه ما می دانیم که زبان اسپانیایی زبان بسیار کاربردی است. امروز می خواهیم آموزش ۱۰۰ عبارت کاربردی زبان اسپانیایی را به شما نشان که مطمئنا با یاد گرفتن آنها می توانید مکالمات ابتدایی در مورد موضاعات مختلف را انجام دهید. برای دیدن ویدیو های اموزشی نیز می توانید به قسمت ویدیو ها در سایت آموزشگاه زبان ایران اکسفورد مراجعه کنید.
آیا می دانستید زبان اسپانیایی دومین زبان پرکاربرد کشور آمریکاست؟ با خواندن این مطلب همه چیز در مورد آموزش زبان اسپانیایی را بدانید.
اسپانیایی | انگلیسی (تحت اللفظی) | انگلیسی (ترجمه) |
Subirse al carro | سوار شدن در ماشین | پریدن روی ارابه |
Esta ronda la pago yo | این نوبت من می پردازم | این نوبت مهمان من هستید |
Lo importante es participar | — | مسئله ی مهم شرکت کردن است |
Dar a alguien su merecido | — | |
نه بیشتر، نه کمتر | نه بیشتر، نه کمتر | |
Unas veces se gana, otras se pierde | گاهی اوقات یکی می برد، دیگری می بازد | در بعضی چیزهای برنده می شوی و در بقیه می بازی |
Luchar por una causa perdida | — | بی دلیل جنگیدن |
Tirar la toalla | — | تسلیم شدن |
No hay peor sordo que el que no quiere oír | هیچ کر بودنی بدتر از کسی نیست که نمی خواهد بشنود. | هیچ کس به اندازه ی کسانی که نمی خواهند بشنوند کر نیست |
Te invito | من تو را دعوت می کنم | میهمان من (هستی/باش) |
Cuando se cierra una puerta, se abre una ventana | وقتی دری بسته می شود، پنجره ای گشوده می گردد | وقتی دری بسته می شود دیگری باز می شود. |
Cada una tiene lo que se merece | هر کدام متناسب با ارزشش را دارد | انسان ها چیزی را به دست می آورند که لیاقتش را دارند |
La curiosidad mató al gato | — | فضول را بردند جهنم. |
Tener enchufe | اتصال داشتن | روابط خوب داشتن |
No muerdas la mano que te da de comer | دستی را که به تو امکان غذا خوردن می دهد قطع نکن | نمک خوردى نمکدان مشکن |
En casa del herrero, cuchillo de palo | چاقوی چوبی در خانه ی آهنگر | کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد. |
Más vale lo malo conocido que lo bueno por conocer | بدی که شناخته شده است بهتر از خوبی برا شناختنش می باشد | کار از محکم کاری عیب نمی کند، احتیاط بهتر از پشیمانی در آخر کار است، آدم بدجنس آشنا از آدم بدجنس غریبه بهتر است |
Cuando el gato no está, los ratones bailan | وقتی گربه (اینجا) نیست، موش می رقصد | گربه که نیست موش ها بازی می کنند، در غیاب رئیس زیردستانش جولان می دهند |
Ser un bicho raro | مخلوقی عجیب بودن | موجود عجیب و قریب بودن |
Estar en el quinto pino | در درخت کاج پنجم بودن | در ناکجا آباد بودن |
Estar forrado | پوشیده بودن | بر پر داشتن (پولدار بودن) |
Estirar la pata | پا را دراز کردن | مردن |
De tal palo, tal astilla | همانند چوب، مانند تراشه ی چوب | پسر کو ندارد نشان از پدر تو بیگانه خوان و مخوانش پسر |
Matar dos pájaros de un tiro | کشتن دو پرنده با یک پرتاب/تیر | با یک تیر دو نشانه زدن |
Ojos que no ven, corazón que no siente | چشم نبیند، قلب احساس نمی کند | آنچه را که چشم نبیند قلب هم برایش غمگین نمی شود |
No es oro todo lo que reluce | — | هرچه گرد است گردو نیست |
Ser un don nadie | آقای هیچکس بودن | هیچکس نبودن |
Las penas compartidas saben a menos | دردها / جریمه های مشترک کمتر می دانند | دو نفر که در پریشانی هستند از میزان درد می کاهند |
Es la gota que colma el vaso | قطره ای است که شیشه را پر می کند | طاق شدن طاقت، کاسه صبر کسی لبریز شدن |
Sobre gustos no hay nada escrito | در مورد سلیقه هیچ چیزی نوشته نشده است | هر کس سلیقه ای دارد |
Estar como unas castañuelas | شبیه به یک جفت قاشقک بودن (ساز دستی اسپانیایی) | شاد و شنگول بودن |
Las apariencias engañan | ظاهر فریبنده | ظاهر می تواند فریبنده باشد |
En la variedad está el gusto | خوش آمدن در تنوع است | تنوع چاشنی زندگی است |
Ser un pez gordo | ماهی چاقی بودن | آدم مهمی بودن |
Más vale maña que fuerza | مهارت بهتر از قدرت | مغز بر عضله تقدم دارد |
Al pan,pan … y al vino, vino | نان، نان؛ و نوشیدنی، نوشیدنی | بدون پرده پوشی حرف زدن، رک گویی کردن |
Hoy por tí, Mañana por mí | امروز برای تو، فردا برای من | اگر تو به من کمک کنی من هم به تو کمک خواهم کرد |
Quien no arriesga, no gana | کسی که ریسک نکند، برنده نمی شود | تا مخاطره نکنی به جایی نخواهی رسید، هر که طاوس خواهد جور هندوستان کشد |
Perro ladrador, poco mordedor | سگی که واق واق می کند، کم گاز می گیرد | کنایه به شخصی که براحتی دیگران را تهدید میکند اغلب هیچ اقدامی نمیکند |
Más vale prevenir que curar | — | پیشگیری بهتر از درمان است |
Hacer el mono | میمون بازی در آوردن | دلقک بازی در آوردن |
No hay mal que por bien no venga | بدی وجود ندارد چون خوب نیامده است | پایان شب سیه سفید است |
Todos los caminos llevan a roma | — | همه ی راه های در نهایت یک نتیجه خواهد داشت |
Tener mala leche | شیر خراب داشتن | آدم پست و نابکار بودن |
Romper el hielo | — | شروع به معاشرت کردن |
Dios los cría y ellos se juntan | خداوند آن ها را بزرگ کرد و آنها به هم ملحق شدن | کبوتر با کبوتر و باز با باز |
Más vale tarde que nunca | — | دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است |
Ser la media naranja | نصف پرتقال بودن | (نیمه شوخی) همسر، زوجه |
Meter la pata | پا (در آن) گذاشتن | گند زدن |
Ser un chaquetero | کسی که تغییر مسلک می دهد | آدم همه مسلکی، آدم دمدمی، حزب بادی |
A buen entendedor pocas palabras bastan | برای اینکه شنونده ی خوبی باشید چند کلمه کافی است | عاقل و یک اشاره |
Quien fue a Sevilla, perdió su silla | کسی که می خواهد به سِویل (شهری در اسپانیا) برود، صندلی اش را از دست می دهد | غفلت موجب پشیمانی است |
Estar como una cabra | مثل بز بودن | دیوانه بودن |
Ser pan comido | نان خوردن | خیلی آسان بودن |
Por si las moscas | برای زمانیکه مگس ها … | محض احتیاط |
Hacer la pelota | توپ بازی کردن | پاچه خواری کردن |
Arrimar el hombro | شانه قرض دادن/بالا کشیدن | کمک کردن |
Ser un cero a la izquierda | یک صفر در سمت چپ بودن | بی ارزش بودن |
Costar un ojo de la cara | در ازای صورت و چشم | خیلی گران و پر هزینه بودن |
Cada dos por tres | هر دو که ضرب در سه می شود | مکرراً اتفاق افتادن |
Buscarle tres pies al gato | به دنبال سه تا پا روی گربه گشتن | چیزی را بیش از حد لازم پیچیده کردن |
Ser cuatro gatos | چهار گربه بودن | تعداد کمی از افراد |
Estar en el quinto pino | در درختِ کاج پنجم بودن | در ناکجا آباد بودن |
Entrar los siete males | وارد هفت دیو شدن | در جهنم بودن |
Más chulo que un ocho | خونسرد تر از هشت بودن | خونسرد بودن |
Meterse en camisas de once varas | پیراهن ۱۱ تکه پوشیدن (تکه های لباس) | از کاه کوه ساختن |
Seguir en sus trece | از سیزده خود پیروی کردن | خودسر و سمج بودن |
Ser un chorizo | چوریزو بودن (یک نوع سوسیس) | دزد بودن |
Ser el año de la pera | سال گلابی | طبق مُد نبودن |
Ser carne de cañón | تکه ای گوشت از توپ | طعمه بودن / قربانی کردن |
Estar mala uva | انگور خراب | غرغرو بودن یا حسّ بد داشتن |
Estar como un fideo | مثل رشته فرنگی بودن | لاغر و نحیف بودن |
Estar como una sopa | مثل سوپ بودن | خیس آب بودن |
Importar un pimiento | به فلفل اهمیت دادن | اهمیت نداشتن / اهمیت ندادن |
¡Ostras! | صدف خوراکی! | جل الخالق! |
Estar hasta las narices | تا دماغ داخل چیزی بودن | لبریز شدن از چیزی |
Hacerse la boca agua | دهان کسی را آب انداختن | |
Estar con el agua al cuello | تا گردن در آب بودن | تا خرخره در چیزی گرفتار بودن / زیر آب بودن |
Echar una mano a alguien | به طرف کسی دست انداختن | کمک کردن |
Meterse hasta la cabeza en algo | تا سر در چیزی بودن | در چیزی به طور کامل درگیر بودن |
No dar pie con bola | تلاش کنید به توپ پا نزنید / روی توپ نبودن | کسی که نمی تواند کاری را به درستی انجام دهد |
Poner el mal tiempo, buena cara | بر روی آب و هوای بد ظاهر خوب گذاشتن | صورت با با سیلی سرخ نگاه داشتن / به جنبه مثبت نگاه کردن |
Hablar por los codos | از بین آرنج های تان حرف زدن | زیاد حرف زدن |
Levantarse con mal pie | با پای اشتباه بلند شدن | از دنده ی چپ بلند شدن |
No pegar ojo | چسب نزدن به چشم | چشم روی هم نگذاشتن |
Estar loco con contento | با خوشحالی دیوانه بودن | از شادی در پوست نگنجیدن |
Perro flaco, todo son pulgas | سگ لاغرِ پوشیده شده با کک | بدبختی هرگز تنها نمی آید / بدبیاری یکی دوتا نیست |
Fue bonito mientras duró | خوشی ماندگار نیست | |
Cada loco con su tema | هرکدام با موضوعی دیوانه هستند | هر کس بنا به شخصیت و سلیقه ی خودش |
Quien ríe el último, ríe mejor | پس از ناراحتی نومیدی (و غیره) فایق شدن یا پیروز از کار درآمدن، خنده ی آخر را کردن | |
Esto es cosa de dos | این یکی از دوتا است | دعوا دو سر دارد |
Ser un caracol | حلزون بودن | خیلی کند بودن |
Esto es cosa de dos | این یکی از دوتا است | دعوا دو سر دارد |
Donde comen dos, comen tres | جایی که دو نفر می توانند غذا بخورند، سه نفر هم می توانند | همیشه جا برای یکنفر دیگر هم هست |
No por mucho madrugar, amanece más temprano | آفتاب با خیلی زود بیدار شدن بیرون نمی آید | چون شما چیزی را می خواهید لزوماً قرار نیست رخ دهد. |
¡De ninguna manera! | از هیچ طریق! | امکان ندارد! |
Irse por las ramas | در کنار بوته ها راه رفتن | طفره رفتن |
Así es la vida | چنین است زندگی | زندگی همین است |
No buscarle pulgas al perro | به دنبال کک های روی سگ نگرد | پا روی دم شیر نگذاشتن / به سگ خفته کاری نداشتن |
Hacer borrón y cuenta nueva | همه چیز را پاک کردن و حساب جدید ساختن | سابقه ی بد را پاک کردن |
Ahogar las penas | غصه ها را غرق کردن | با مست کردن مشکلات خود را فراموش کردن |
Todo a su debido tiempo | همه چیز سر وقتش | همه چیز به موقع |
Estar frito | سرخ شدن | خواب بودن |
Ligarse a alguien | مرتبط بودن با کسی | وصل بودن به کسی / کسی را سوار کردن |
Cuenta conmigo | با من بشمر | روی من حساب کن |
Dar en el clavo | زدن روی میخ | درست حق چیزی را ادا کردن، تیر را به نشان زدن |
Ya estamos otra vez | باز هم هستیم | روز از نو روزی از نو |
Hacer puente | پل زدن | به تعطیلات طولانی رفتن |
Dar alguien con la puerta en las narices | در را به دماغ کسی دادن | در را محکم روی کسی بستن |
Mala hierba nunca muere | چمن بد هرگز از بین نمی رود | بادمجان بم آفت نداره |