چهار مشکل در آموزش زبان با دوستان

آموزشگاه زبان ایران آکسفورد همیشه داشتن یک دوست برای آموزش زبان را فرصتی عالی برای زبان اموزان می داند. اگر شما هم چنین فرصتی دارید برای استفاده حداکثری از آن با ما همراه باشید.

چهار مشکل در آموزش زبان با دوستان
چهار مشکل در آموزش زبان با دوستان

به این چهار مشکل در آموزش زبان با دوستان توجه کنید

  1. شما انتظارات غیرواقعی دارید.

بعضی افراد- به خصوص آن هایی که زبان برایشان مقوله‌ای جدید است- بر این باورند که فقط نشستن و هر روز نیم ساعت با شخصی صحبت کردن باعث می‌شود که زبانی را بیاموزند. متاسفانه، این کار احتمالاً فقط با تبادلات زبانی انجام نمی‌پذیرد. من هرگز کسی را ندیدم که فقط با گپ زدن، زبانی را به طور مفید یاد گرفته باشد.

پس مشکل این است که شما تبادلات زبانی را شروع می‌کنید، متوجه می‌شوید که به آن اندازه که امیدوار بودید پیشرفت نکردید، و به سادگی آن‌ها را رها می‌کنید. یا حتی بدتر، آن‌قدر ناامید می‌شوید که در کل یادگیری زبان‌ها را ول می‌کنید.

راه حل: متوجه شوید که تبادل زبانی یک ابزار است. مفید است و هدفی مخصوص را ارائه می‌کند. اما انجام کارهای دیگر را متوقف نکنید، مانند تماشای تلویزیون، گوش کردن به رادیو، گذراندن واحدها، مطالعه‌ی لغات، و حتی مطالعه‌ی گرامر.

  1. شما از جلسات چیز زیادی به دست نمی آورید.

پس شما مدتی است که با یک یا چند دوست آموزش زبانی صحبت می‌کنید، و حس می‌کنید که دارید راه می‌افتید. تکرار زیاد تمارین و موضوعات. شاید در یک یا دو حیطه پیشرفت کنید، اما این حس را نمی‌کنید که جلسات شما در کل آن قدرها هم مفید بوده باشد.

راه حل: جلسات خود را سازمان‌دهی کنید. فقط درباره‌ی روز خود یا سرگرمی‌های مورد علاقه‌تان گپ نزنید. چیزهای متفاوت را امتحان کنید: موضوع مخصوصی را برای صحبت انتخاب کنید-برای مثال، ماشین، موسیقی، ورزش. یا نقش بازی کنید-برای مثال، تظاهر کنید که مشتری هستید و دارید در یک رستوران سفارش می‌دهید. یا سعی کنید که روی ساختار جمله ی مخصوصی کار کنید-برای مثال بارها از ساختاری مانند این استفاده کنید ‘I am going to <do something’. اگر به نظر کار بسیار زیادی می‌رسد، یک معلم خصوصی را استخدام کنید که در انجام کار سخت برنامه‌ریزی جلسه به شما کمک کند.

  1. دوست آموزش زبان خیلی به شما راحت می گیرد.

یکی از دوستان آموزش زبان زبانم اعتراض می‌کرد که من خیلی به او راحت می‌گرفتم. من اصلاحاتی کافی را ارائه نمی‌کردم.

حالا داستان را از طرف خودم می گویم، اما او حق داشت. او سعی می کرد تا انگلیسی خود را تقویت کند، و من به او اجازه می دادم تا اشتباهات گرامری داشته باشد و آن ها را اصلاح نمی‌کردم. شما برای پیشرفت به طور مسلم احتیاج به بازخورد دارید، و من باید به او تعدادی بازخورد می‌دادم.

راه حل: از دوست آموزش زبان خود بخواهید که دو کار را انجام دهد. اول، وقتی کاملا صحبتتان قابل درک نیست، شما را مطلع کند. دوم، هر اشتباه را که تکرار شونده است، یادداشت کرده و به شما کمک کند تا آن‌ها را اصلاح کنید. از آن‌ها نخواهید که هر اشتباه را صحیح کنند، چون واقع‌گرایانه یا حتی مفید نیست. اما اگر هر جلسه را با ۵ تا ۱۰ چیز برای تمرین ترک کنید (نوشتن آن ها کمک کننده است) آن‌گاه پیشرفت خواهید کرد.

۴- دوست آموزش زبان خیلی به شما سخت می‌گیرد.

در ارتباط با آنچه که همین حالا ذکر کردم، برخی از دوستان آموزش زبان می‌خواهند که تک تک چیزهایی را که می‌گویید، اصلاح کنند. این هم مفید نیست. در حقیقت فکر می‌کنم که شدیداً مضر است.

اگر قصد دارید با هر میزان از روان صحبت کردن صحبت کنید (اَی بابا، بازهم این لغت)، پس باید فضایی امن به شما داده شود تا حرف بزنید. اگر هربار که اشتباهی می‌کنید، یک نفر با خطکش بندهای انگشتتان را بشکند، عصبانی خواهید شد. به حدی نگران اشتباه کردن خواهید شد که نخواهید توانست بر روی اسپیکینگ یا انتقال افکارتان تمرکز کنید.

چالشی برای صرفاً قابل درک بودن است. اگر جملاتی بگویید مانند “me like cola” یا “she no likes cola,”، نه تنها امتیازتان را می‌گیرید بلکه ۷۵% مسیر را طی کردید. به متوجه کردن خود عادت کنید، و سپس هر روز اصلاحات کوچکی انجام دهید تا اسپیکینگ‌تان به جایی برسد که می‌خواهید.

راه حل: نگرانی‌های خود را به دوست آموزش زبان بگویید و رویکردی را که در شماره‌ی ۳ بالا ذکر کردم را پیشنهاد دهید.

یز زیادی به دست نمی آورید.

پس شما مدتی است که با یک یا چند شریک مبادله‌ای زبانی صحبت می‌کنید، و حس می‌کنید که دارید راه می‌افتید. تکرار زیاد تمارین و موضوعات. شاید در یک یا دو حیطه پیشرفت کنید، اما این حس را نمی‌کنید که جلسات شما در کل آن قدرها هم مفید بوده باشد.

راه حل: جلسات خود را سازمان‌دهی کنید. فقط درباره‌ی روز خود یا سرگرمی‌های مورد علاقه‌تان گپ نزنید. چیزهای متفاوت را امتحان کنید: موضوع مخصوصی را برای صحبت انتخاب کنید-برای مثال، ماشین، موسیقی، ورزش. یا نقش بازی کنید-برای مثال، تظاهر کنید که مشتری هستید و دارید در یک رستوران سفارش می‌دهید. یا سعی کنید که روی ساختار جمله ی مخصوصی کار کنید-برای مثال بارها از ساختاری مانند این استفاده کنید ‘I am going to <do something’. اگر به نظر کار بسیار زیادی می‌رسد، یک معلم خصوصی را استخدام کنید که در انجام کار سخت برنامه‌ریزی جلسه به شما کمک کند.

  1. شریک مبادله ای زبان خیلی به شما راحت می گیرد.

یکی از شریک‌های مبادله‌ای زبانم اعتراض می‌کرد که من خیلی به او راحت می‌گرفتم. من اصلاحاتی کافی را ارائه نمی‌کردم.

حالا داستان را از طرف خودم می گویم، اما او حق داشت. او سعی می کرد تا انگلیسی خود را تقویت کند، و من به او اجازه می دادم تا اشتباهات گرامری داشته باشد و آن ها را اصلاح نمی‌کردم. شما برای پیشرفت به طور مسلم احتیاج به بازخورد دارید، و من باید به او تعدادی بازخورد می‌دادم.

راه حل: از شریک زبانی خود بخواهید که دو کار را انجام دهد. اول، وقتی کاملا صحبتتان قابل درک نیست، شما را مطلع کند. دوم، هر اشتباه را که تکرار شونده است، یادداشت کرده و به شما کمک کند تا آن‌ها را اصلاح کنید. از آن‌ها نخواهید که هر اشتباه را صحیح کنند، چون واقع‌گرایانه یا حتی مفید نیست. اما اگر هر جلسه را با ۵ تا ۱۰ چیز برای تمرین ترک کنید (نوشتن آن ها کمک کننده است) آن‌گاه پیشرفت خواهید کرد.

۴- شریکتان خیلی به شما سخت می‌گیرد.

در ارتباط با آنچه که همین حالا ذکر کردم، برخی از شریک‌ها می‌خواهند که تک تک چیزهایی را که می‌گویید، اصلاح کنند. این هم مفید نیست. در حقیقت فکر می‌کنم که شدیداً مضرّ است.

اگر قصد دارید با هر میزان از روانی صحبت کنید (اَی بابا، بازهم این لغت)، پس باید فضایی امن به شما داده شود تا حرف بزنید. اگر هربار که اشتباهی می‌کنید، یک نفر با خطکش بندهای انگشتتان را بشکند، عصبانی خواهید شد. به حدی نگران اشتباه کردن خواهید شد که نخواهید توانست بر روی اسپیکینگ یا انتقال افکارتان تمرکز کنید.

چالشی برای صرفاً قابل درک بودن است. اگر جملاتی بگویید مانند “me like soda” یا “she no likes soda,”، نه تنها امتیازتان را می‌گیرید بلکه ۷۵% میر را طی کردید. به متوجه کردن خود عادت کنید، و سپس هر روز اصلاحات کوچکی انجام دهید تا اسپیکینگ‌تان به جایی برسد که می‌خواهید.

راه حل: نگرانی‌های خود را به شریکتان بگویید و رویکردی را که در شماره‌ی ۳ بالا ذکر کردم را پیشنهاد دهید.