۵ ضرب و المثل معروف زبان انگلیسی و معنی آنها

آموزشگاه زبان ایران آکسفورد به ۵ ضرب و المثل معروف زبان انگلیسی و معنی آنها اشاره می کند که بسیار جالب هستند. این عبارات بسیار کاربردی هستند ، پس حتما آنها را یاد بگیرید.

پس ۵ ضرب و المثل معروف زبان انگلیسی و معنی آنها را با هم ببینیم:

5 ضرب و المثل معروف زبان انگلیسی و معنی آنها
5 ضرب و المثل معروف زبان انگلیسی و معنی آنها

۱- . ‘The ball’s in your court’
اگر شما تنیس بازی می کنید، پس احتمالا از قبل این اصطلاح برای شما با معنا است. این اصطلاح در اصل یعنی شما حق انتخاب یا کنترل دارید که بعد چه تصمیمی بگیرید – و این که احتمالا چه اثراتی خواهد داشت.
برای مثال:
‘The ball’s in his court now – he’s got to decide whether or not to get back together with his girlfriend.’

۲- ‘Burning the midnight oil’
این اصطلاح معروف یادآور آن روزهای قدیم قبل از اختراع الکتریسیته است – وقتی هنوز از چراغ های نفتی و شمع استفاده می شد! این اصطلاح به خصوص دیر وقت کار کردن در شب را توصیف می‌کند.
برای مثال:
‘I was burning the midnight oil last night as I had to finish my assignment!’

۳- Don’t give up the day job
این اصطلاح شغلی روزانه را توصیف می کند در حالی که چیز دیگری را هم دنبال می کنید که واقعا به آن اهمیت می دهید و امیدوار هستید تا در آن موفق شوید. این اصطلاح، روشی برای نشان دادن اینست که شما احتمالاً در مورد امیدهای دیگر خود به موفقیت نمی رسید، و بهتر است که به جای آن به شغل مداوم خود بپردازید.
برای مثال:
‘After hearing her singing at the karaoke club, I told her not to give up the day job.’

۴- Make a long story short
این اصطلاح خوب و ساده است! دقیقا همان طور که توصیف می کند، درباره ی حذف جزئیات زیاد و روایتی طولانی است – و این که آن را راحت تر و کوتاه تر کنید. همچنین روشی عالی است برای این که صحبتی را موثرتر جلوه دهید، چون می توانید مستقیم بروید سر اصل مطلب که می خواهید بیان کنید.
برای مثال:
‘To make a long story short, we missed the train because of him.’

۵- Last straw
این عبارت کوچک در واقع از اصطلاحی دیگر نشات می گیرد – ‘the sraw that broke the camel’s back’. هر دوی این اصطلاحات چیزی مشترک را توصیف می کنند – داشتن مشکلاتی زیاد و در نهایت تجربه کردن چیزی به نسبت جزئی، اما به اندازه ای کافی است تا  حساسیت موقعیت را نشان دهد.
برای مثال:
‘When he texted me for the tenth time that night, it was the last straw and I broke up with him there and then.’