لغات ضروری انگلیسی برای مبتدیان

آموزشگاه زبان ایران آکسفورد امروز به لغات ضروری انگلیسی برای مبتدیان اشاره می کند که هر شخصی در یادگیری زبان انگلیسی باید حتما بلد باشد. پس این لغات را به خوبی به خاطر بسپارید.

لغات ضروری انگلیسی برای مبتدیان
لغات ضروری انگلیسی برای مبتدیان

به لغات ضروری انگلیسی برای مبتدیان توجه کنید:

اسم‌ها

۱- People

People (و حالت مفرد آن یعنی ‘person’) لغت انگلیسی پایه‌ای برای کسی است که اصول پایه‌ی این زبان را یاد می‌گیرد. در چهل لغت پرکاربرد از نظر درصد قرار می‌گیرد. و بجز در صورتی که می‌خواهید وجودی در دور دست‌ها داشته باشید، این لغت غالباً در دیالوگتان پیش می‌آید.

مثال خوب: There are so many people in Times Square! آدم‌های زیادی در میدان تایمز هستند.

۲Thing

یکی از مصطلح‌ترین کلماتی است که یک گویشور پایه‌ای انگلیسی باید بلد باشد. گسترده، مبهم و عالی برای تعاملاتی بیشمار است.

مثال‌های خوب: What is that thing?, That is my favorite thing to do!, Do you remember the name of that thing?   آن چیز چیست؟ این کار مورد علاقه‌ی من برای انجام است! آیا اسم آن چیز را یادت می‌آید؟

۳- Time

Time در دسته‌ی ۱۰% از محبوب‌ترین کلمات انگلیسی قرار دارد. این لغت به شما کمک می‌کند تا از گذشته سؤال کنید، برنامه‌ی زمانی آینده را بچینید و درباره‌ی لحظه‌ی حاضر صحبت کنید.

مثال‌های خوب: Do you remember that time we went to Disneyland?, What time should we meet?, What time is it? آیا آن دفعه‌ای را که به دیسنی‌لند رفتیم یادت می‌آید؟ چه زمانی باید ملاقات کنیم؟ ساعت چند است؟

۴- Day

درحالیکه متداول‌ترین اسمی نیست که گویشوران انگلیسی استفاده می‌کنند، (اما) ‘day’ وقتی شروع به یادگیری زبان می‌کنید، اسمی مؤثر برای دانستن است.

مثال‌های خوب: Have a great day!, How is your day?, What day is it?

روز خوبی داشته باشی! روزت چطور است؟ امروز چندم است؟

۵- Man

چه مشغول بحث درباره‌ی یک فرد یا مفهوم بشریت باشید، ‘man’ کلمه‌ایست که گویشوران انگلیسی غالباً استفاده می‌کنند.

مثال‌ خوب: That man is wearing a hat. آن مرد کلاه لبه‌دار بر سر دارد.

۶- Woman

زن‌ها تقریباً ۵۰% از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند. دقیقاً مانند کلمه‌ی ‘man,’ لغت ‘woman’ و سایر شکل‌های آن نیز کلمه‌ای کلیدی برای درک انگلیسی هستند.

مثال‌ خوب: I am a woman, and so are you.         من زن هستم و شما هم همینطور.

افعال

۱- (To) Be

این فعل هم بصورت کمکی و هم بصورت غیر مستقیم استفاده شده است. زمانهای دیگر این فعل .(was, were, been)هستند وبدون استفاده از این کلمات انگلیسی اصلی تقریبا غیر ممکن است که یکروز حتی بدون صحبت کردن سپری شود.

مثال‌ خوب: I want to be a doctor after college. من میخواهم بعد از دانشگاه دکتر شوم.

۲- Have

یکی دیگر از فعل‌های ضروری در دسته‌بندی افعال است که نشان می‌دهد که شما یا شخص دیگر چه چیزی در اختیار دارید.

مثال‌ خوب:  I have three meetings today. من امروز سه تا جلسه دارم

۳- Do

یکی از متنوع‌ترین کلمات انگلیسی است.در ابتدا باید این فعل و دیگر زمانهایش را بشناسید زبان برایتان بسیار قابل فهم‌تر خواهد شد.

مثال‌ خوب: I have so much to do today., What did you do?

من امروز خیلی کار دارم.تو چیکار کردی؟

۴- Say

این فعل در حالیکه به اندازه‌ی دیگر افعال ذکر شده در این لیست، متداول نیست ؛ کمک بزرگی به زبان آموزان است.

مثال‌ خوب: How do you say this word?, What did you say?

چجوری این کلمه رو میگی؟ چی گفتی ؟

۵- Go

این کلمه و زمانهایش را برای بیان گستره‌ای از حرکات، بلد باشید.

مثال‌ خوب: Where do you want to go today?, I have to go to the store .

امروز میخواهی کجا بروی ؟ باید برم فروشگاه

۶- Get

این کلمه نیز مانند have یکی از کلمات اصلی و ضروری زبان انگایسی جهت بیان مالکیت است.

مثال‌ خوب: I get to see my parents tonight., What did you get for your anniversary?

من امشب میرم مامان و بابا رو ببینم. برای سالگرد ازدواجت چی خریدی؟

۷- Make

‘Make’ و سایر زمانهایش به متکلمان کمک می‌کند که مجموعه‌ای از اعمالشان را بیان کنند. از آماده سازی برای خلق کردن، ‘make’ کلمه ای است که غالبا از آن استفاده خواهید کرد.

مثال‌ خوب:  My family taught me how to make our famous recipes.

خانواده ام به من یاد داده‌اند که چطوری غذاهای معروفمان را درست کنم.

۸- Know

اگر بخواهید درک خود را از یک ایده یا موقعیت بیان کنید ‘know’ یک کلمه اصلی است که لازم است متکلمان از آن استفاده نمایند.

مثال‌ خوب:  I know that Saturday is the day after Friday.

من میدانم که شنبه روز بعد از جمعه است.

۹- See

بینایی از ضروریات است. درصورتیکه تمایل دارید مشاهدات خود را بصورت فعل در آورید لازم است از این کلمه استفاده نمایید.

مثال‌ خوب:  I see that your shirt is blue., Do you see your brother over there?

من پیراهن آبی تو را دیدم. برادرت را آن طرف می‌بینی؟